ماهان تنها بهونه واسه نفس كشيدن من وبابا جونماهان تنها بهونه واسه نفس كشيدن من وبابا جون، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

ماهــــــــــــــــــــان کــــــــــــــــــرمی

نظرات (13)

مامان پندار
1 مهر 92 2:40
عزیزم ماشالله به تو گل پسر.... دلم ضعف رفت برای انگشت نازنینت الهی همیشه سالم باشی خاله.....

مامانش خصوصی داری




سلام ممنونم


مینا ( دلنوشته هایی برای دلبندم )
1 مهر 92 9:40
عکساییه قشنگیه گلم امیدوارم زیر سایه شما پدر و مادر خوب بهترین زندگی رو داشته باشه ماهان جونم

خوصی هم دارید




مرسي عزيزم
]

مامان یاسین
1 مهر 92 15:27
بزرگ میشی خیلی بزرگ میشی مرد مامانت خیلی زود زنده باشی گل پسر


ممنونم ماماني ياسين جيگر
مامان آدرینا
1 مهر 92 16:36
سلام خاله جون ماشالله بهت


انگشت نازت چی شدهههههههههعسیسسسسسسم


مرسي خاله جون خدا رو شكر به خير گذشت
زری مامان مهدیار
2 مهر 92 11:01
ایشالا روز به روز بزرگتر و آقاتر بشی آقای گل
mamane m@ni
3 مهر 92 0:15
اصلا طاقت دیدن انگشتت رو نداشتم خاله جون ماهان جون داری شیطون میشی ها وروجک دنبال چی می گردی خاله؟
امیرحسین کوچولو نفس ما
3 مهر 92 4:08
ماشاالله.میبینی مامانی تا چشم رو هم بگذاریم این فسقلیها بزرگ میشن وما میمونیمو خاطرات بچگیشون.از شما هم ممنونم بابت تبریک تولد.شما اولین کسی هستید که اولین تبریک بهار زندگی نفس منو گفتید.ممنون


fafa
3 مهر 92 18:54
اوف که شیطنت از چشم سیاش میباره
راه میره یا فقط واستاده؟


نه عزيزم هنوز فقط رو پاهاش وايميسه
مامان آرتین
5 مهر 92 10:33
سلام عزیزم پسر نازی دارین خدا حفظش کنه من با افتخار شما رو لینک کردم
علی سفیدبرفی
5 مهر 92 19:41
lزلطفت ممنون خاله جون .اره راستش خودمم هم خیلی متاثر شدم یاد شلمچه افتاده بودم .مانور داشتن بمب .تانگ مجرو ح امبولانس .اتیش .و... دیگه عین جبهه وافعا دلم گرفت یاد سر بازان فمادرا ،پدرای اون موقع افتادم که چی کشیدن من خودم کوچیک بودم ولی صدای ازیر خطر هنوز تو گوشمه .واقعا روزهای بدی بود .
ال ای سفیدبرفی
5 مهر 92 19:48
خاله شرمنده منظورتو از فرستادن ادرس وبلاگ ارمیا متوجه نشدم میشه توضیح بدی .ای کیوم یه ذره تا ب برداشته


نه دوست گلم مقصر منم خوب توضيح ندادم
مامان ارمیا
5 مهر 92 20:01
باعث افتخار ماست ممنون که به وبلاگ پسرم ارمیا سر زدین